-
چرا صبور نباشم که جور یار کشم
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم نه قوتی که توانم کناره جستن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست جفای دوست…
-
انصاف بده، کدام خونخوارتریم!؟
ای صاحب فتوی زتو پر کارتریم با اینهمه مستی ز تو هوشیارتریم تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بده، کدام خونخوارتریم!؟ خیام
-
لحظه ی دیدار نزدیک است
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد، دلم، دستم بازگویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ! های! نپریشی صفای زلفکم را، دست! آبرویم را نریزی، دل! ای نخورده مست! لحظه ی دیدار نزدیک است مهدی اخوان ثالث
-
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است اگر هستی که بسمالله، در تاخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن شکایتهای من از عشق از این دست اعترافات است میان خضر و…
-
غم نان اگر بگذارد
از دستهای گرم تو کودکان توامان آغوش خویش سخن ها می توانم گفت غم نان اگر بگذارد. نغمه در نغمه درافکنده ای مسیح مادر، ای خورشید! از مهربانی بی دریغ جانت با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد غم نان اگر بگذارد. رنگ ها در رنگ ها دویده، ای مسیح مادر، ای خورشید!…