منتظرت میمانم
هم از آن بیش
که عبورِ ثانیه از هزارهی مرگ،
هم از آن بیش
که تحملِ علف در بارشِ تگرگ.
منتظرت میمانم
هم از آن بیش
که شمارشِ بیحسابِ روز،
هم از آن بیش
که چند و چونِ هنوز.
منتظرت میمانم
میمانم تا آفتاب از مغربِ معجزه برآید وُ
تکلمِ حیرت از حلولِ درخت.
سید علی صالحی
دیدگاهتان را بنویسید