بلاگ alty

نوشتاری از خاطره، غلطان در اقیانوس اینترنت

دسته: شعر

  • آن سوی هر چه حرف و حدیث امروزست

    آن سوی هر چه حرف و حدیث امروزست همیشه سکوتی برای آرامش و فراموشی ما باقی است می توانیم بدون تکلم خاطره ای حتی کامل شویم می توانیم دمی در برابر جهان به یک واژه ساده قناعت کنیم من حدس می زنم از آواز آن همه سال و ماه هنوز بیت ساده ای از غربت…

  • ای یوسف خوش نام ما

    ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می‌شود انگور ما ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در…

  • از خون جوانان وطن لاله دمیده

    از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده چه کجرفتاری ای چرخ ، چه بد کرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ از اشک همه…

  • ای قوم به حج رفته کجایید

    ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این…

  • بر‌پا‌خیز

    بر‌پا‌خیز

    برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن چو در جهان قیود بندگی اگر فتد به پای مردمی به دست توست به رای مشت توست رهایی جهان ز طوق جور و ظلم به پا کنیم قیام مردمی رها شویم ز قید بندگی هم‌پاییم، هم‌راهیم، هم‌رزمیم، هم‌سازیم جان بر کف برخیزیم، برخیزیم  پیروزیم برپاخیز از جا کن…

  • طلوع خونین

    خوش باوران زحمت کشان در خوابند شب به دستان بت پرستان بیدار ای جانبازان رزمندگان اکنون کجایید انسانی مرد انسانی رفت آزادی کو یکی آمد با پتک سیاه پرواز را کشت ای طلوع خونین از شب تو بگریز صبح خونبار با خون من با نور آمیز همخاک من هم وطنم یک دو برپاخیز شب فرو…

  • من راه خانه ام را گم کرده ام

    من راه خانه‌ام را گم کرده‌ام ری‌را میان راه فقط صدای تو نشانیِ ستاره بود که راه را بی‌دلیلِ راه جسته بودیم بی‌راه و بی‌شمال بی‌راه و بی‌جنوب بی‌راه و بی‌رویا من راه خانه‌ام را گم کرده‌ام اسامی آسان کسانم را نامم را، دریا و رنگ روسری ترا، ری‌را دیگر چیزی به ذهنم نمی‌رسد حتی…

  • صبوری میکنم

    دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می‌کنم صبوری می‌کنم تا تمام کلمات عاقل شوند صبوری می‌کنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود صبوری می‌کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه،‌ تا سراغِ همسایه… صبوری می‌کنم تا مَدار، مُدارا، مرگ… تا مرگ، خسته از دق‌البابِ نوبتم آهسته زیر لب … چیزی، حرفی، سخنی…

  • مطرب عشق

    مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد محترم دار دلم کاین مگس قندپرست تا هواخواه تو…

  • ریشه در خاک

    تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و اشک من تو را بدرود خواهد گفت. نگاهت تلخ و افسرده ست. دلت را خارخارِ ناامیدی سخت آزرده ست. غمِ این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است! تو با خون و عرق، این جنگلِ پژمرده را رنگ و رمق دادی….