دسته: سیاسی
-
مانده ام تا پس بگیرم
مانده ام تا از شما پرواز پر پر کن ترین قوم جهان ته مانده بال و پرم را پس بگیرم مانده ام تا از شما خفاش های بی بصیرت سوی چشمان ترم را پس بگیرم مانده ام تا پشت این تکرارهای نامکرر از شما ناماندنیها باورم را باورم را باورم را پس بگیرم مانده ام…
-
آخر شاهنامه
این شکسته چنگ بی قانون رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر گاه گویی خواب میبیند خویش را در بارگاه پر فروغ مهر طرفه چشم انداز شاد و شاهد زرتشت یا پری زادی چمان سرمست در چمنزاران پاک و روشن مهتاب میبیند روشنیهای دروغینی کاروان شعلههای مرده در مرداب بر جبین قدسی محراب میبیند یاد ایام…
-
ارغوان، شاخهی همخون جداماندهی من
ارغوان شاخهی همخون جداماندهی من آسمان تو چه رنگست امروز؟ آفتابیست هوا یا گرفتهست هنوز؟ من درین گوشه که از دنیا بیرونست آسمانی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه میبینم دیوار است آه این سخت سیاه آنچنان نزدیکست که چو برمیکشم از سینه نفس نفسم را برمیگرداند ره چنان بسته که پرواز نگه…
-
فرزند ایران
بر سنگ گوری تازه نامی هست دارنده این نام را هرگز ندیدم من اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند و مردمانی هم که چون من، دارنده این نام را هرگز ندیدند و نمیدانند اما؛ هرکس که اینجا هست با خشم و فریادی گره در مشت می داند، که او را کُشت! بر گِرد گور تازه…
-
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده در سایه گل بلبل از این غصه خزیده گل نیز چو من در غمشان جامه دریده چه کجرفتاری ای چرخ ، چه بد کرداری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ از اشک همه…
-
برپاخیز
برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن چو در جهان قیود بندگی اگر فتد به پای مردمی به دست توست به رای مشت توست رهایی جهان ز طوق جور و ظلم به پا کنیم قیام مردمی رها شویم ز قید بندگی همپاییم، همراهیم، همرزمیم، همسازیم جان بر کف برخیزیم، برخیزیم پیروزیم برپاخیز از جا کن…