بلاگ alty

نوشتاری از خاطره، غلطان در اقیانوس اینترنت

برچسب: شاملو

  • غم نان اگر بگذارد

    از دستهای گرم تو کودکان توامان آغوش خویش سخن ها می توانم گفت غم نان اگر بگذارد. نغمه در نغمه درافکنده ای مسیح مادر، ای خورشید! از مهربانی بی دریغ جانت با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد غم نان اگر بگذارد. رنگ ها در رنگ ها دویده، ای مسیح مادر، ای خورشید!…

  • اینگونه که میزیستم..

    هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخواست که من به زندگی نشستم شاملو

  • روزگار غریبی است

    دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد روزگار غریبی است نازنین و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد روزگار غریبی است نازنین و در…