بلاگ alty

نوشتاری از خاطره، غلطان در اقیانوس اینترنت

برچسب: فروغ فرخزاد

  • نهایت تاریکی شب

    من از نهایت شب حرف می‌زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می‌زنم اگر به خانه‌ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه‌ی خوشبخت بنگرم فروغ فرخزاد

  • می‌روم خسته

    می‌روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا می‌برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می‌برم، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زینهمه خواهش بیجا و تباه می‌برم تا ز تو دورش سازم ز تو، ای جلوه امید محال می‌برم…