بلاگ alty

نوشتاری از خاطره، غلطان در اقیانوس اینترنت

برچسب: مولانا

  • نی حدیث راه پر خون می‌کند

    بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوش‌حالان…

  • عاقبت

    عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو قرعه امروز به نام من و فردا دگری می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو مال دنیا نشود سد ره مرگ كسی گیرم كه كل جهان باشد از آن من و تو…

  • ای خداوند یکی یار جفاکارش ده

    ای خداوند یکی یار جفاکارش ده دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده چند روزی جهت تجربه بیمارش کن با طبیبی دغلی پیشه سر و کارش ده ببرش سوی بیابان و کن او را تشنه یک سقایی…

  • رقص ذره‌ها

    هی روز برا که ذره ها رقص کنند آن کس که از اون چرخ و هوا رقص کنند جان ها زخوشی بی سر و پا رقص کنند در گوش تو گویم که کجا رقص کنند هر ذره که در هوا گفت در هامون است نیکو نگرش که همچو ماه مفتوح است هر ذره اگر خوش…

  • من مست و تو دیوانه

    من بيخود و تو بيخود ما را کي برد خانه من چند تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه در شهر يکي کس را هشيار نمي بينم هر يک بتر از ديگر شوريده و ديوانه جانا به خرابات آ تا لذت جان بيني جان را چه خوشي باشد بي صحبت جانانه هر گوشه يکي…