بلاگ alty

نوشتاری از خاطره، غلطان در اقیانوس اینترنت

برچسب: پروین اعتصامی

  • دیر دانستم که گیتی رهزن است

    شب شد و پیر رفوگر ناله کرد کای خوش آن چشمی که گرم خفتن است چه شب و روزی مرا، چون روز و شب صحبت من، با نخ و با سوزن است من بهر جائی که مسکن میکنم با من آنجا بخت بد، هم مسکن است چیره شد چون بر سیه، موی سپید گفتم اینک…