بلاگ alty

نوشتاری از خاطره، غلطان در اقیانوس اینترنت

  • نی حدیث راه پر خون می‌کند

    بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوش‌حالان…

  • دیر آمدی

    برهنه به بستر بی‌کسی مُردن، تو از یادم نمی‌روی خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمی‌روی گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بی‌قرار، تو از یادم نمی‌روی سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی، تو از یادم نمی‌روی سوزَنریزِ بی‌امانِ باران، بر پیچک و ارغوان، تو از یادم نمی‌روی تو … تو با من…

  • یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

    بخت از دهانِ دوست نشانم نمی‌دهد دولت خبر ز رازِ نهانم نمی‌دهد از بهرِ بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم اینم همی‌سِتانَد و آنم نمی‌دهد مُردم در این فِراق و در آن پرده راه نیست یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد زلفش کشید بادِ صبا چرخِ سِفله بین کانجا مجالِ بادِ وَزانَم نمی‌دهد چندان که…

  • در خراب آباد دنیای دنی

    در طلب سستی چو ارباب هوس کردن چرا؟ راه دوری پیش داری، رو به پس کردن چرا شکر دولت سایه بر بی سایگان افکندن است این همای خوش نشین را در قفس کردن چرا در خراب آباد دنیای دنی چون عنکبوت تار و پود زندگی دام مگس کردن چرا در ره دوری که می باید…

  • از بد اقبال من

    تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت گر تو هم از من گریزی وای بر احوال من روزگار اینسان که خواهد بی…

  • بدرود سایه

    فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت آن که ایینه ی صبح و قدح لاله شکست خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت آه از شوخی چشم تو ، که خونریز فلک دید این شیوه ی مردم کشی و یاد گرفت منم و شمع دل سوخته ،…