-
اشتباه از ما بود…
اشتباه از ما بود اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیم دستهامان خالی دلهامان پر گفتگوهامان مثلا یعنی ما کاش می دانستیم هیچ پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب می میریم از خانه که می آئی یک…
-
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود من کیستم از خویش به تنگ آمده ای دیوانه با خرد به جنگ آمده ای دوشینه به کوی یار از رشکم کشت نالیدن پای دل به سنگ آمده ای شکیبی اصفهانی
-
نسیم نوروز
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دل افروز خوش است از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است خیام
-
اینگونه که میزیستم..
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود بر نخواست که من به زندگی نشستم شاملو
-
منتظرت میمانم
منتظرت میمانم هم از آن بیش که عبورِ ثانیه از هزارهی مرگ، هم از آن بیش که تحملِ علف در بارشِ تگرگ. منتظرت میمانم هم از آن بیش که شمارشِ بیحسابِ روز، هم از آن بیش که چند و چونِ هنوز. منتظرت میمانم میمانم تا آفتاب از مغربِ معجزه برآید وُ تکلمِ حیرت از حلولِ…
-
تا کی
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه خیام